بسمه تعالی

خشونت در اسلام و غرب

خشونت در اسلام

 مالک وجود انسان و جهان خداست، اوحقش را به پیامبر و امام و جانشینان امام واگذارنمود ، لذا آنان حق اجرای احکام الهی را بر مردم و جامعه دارند. پس حاکم اسلامی از طرف خدا حق دارد که مجازات را بر مردم اجرا کند و هیچ تعارضی در درون این تئوری به وجود نمی آید. اما اگر خدا را قبول ندارد آن یک حرف دیگر. اگر خدا امر کند، کاری انجام بدهید ولو به ضرر شخص من باشد باید انجام بدهم، اما خدا از باب لطف و کرمش هیچگاه به ضرر مخلوقش امری صادر نمی کند و خدا هر چه امر و نهی کند به نفع انسان است، پس هدف ازبعثت انبیاء و امامان هدایت و آگاهی انسان است، این است که، خدا در قران می فرماید: اگر می خواستم که انسانها به زور به یک راهی رانده شوند می توانستم آیاتی نازل کنم که مردم در مقابل آن زانو بزنند و به ناچار بپذیرند اما این کار را نکردم . چون پیامبر یک انسان است نمی تواند به زور در افکار مردم تصرف کند و این بر خلاف اراده خداست، اما کسانی که مانع هدایت مردم شوند در قران به ائمه الکفر معروف هستند، خدا دستور  می دهد اول این ائمه الکفر را از سر راه بردارید چون اینها نقض غرض الهی است ( و قاتلو ائمه الکفر) با این سران کفر که مانع هدایت الهی انسانها می شوند باید جنگ کرد و با زور و خشونت برخورد نمود، این همان پیامبری است که ( لو کنت فظاً غلیظ القلب لا نفظوا من حولک) درمورد او است، و خدا به او اجازه می دهد تا کسانی که به حق و جان مردم رحم نمی کنند متقابلاً با کمال خشونت با آنها برخورد شود.( اقتلوهم حیث ثقفتموهم) هر جا اینها را پیدا کردید بکشید. چون این مطلب با منافع غرب در تضاد است سعی می کنند آن را از ما بگیرند وآن را مذموم مطلق جلوه دهند. البته در اسلام خشونت مذموم است، اما برای رفع خشونت و جلوگیری از ظلم لازم است. وجود صفت غضب در خدا و اشداء علی الکفار در قرآن نشانه این موضوع است. و در مقابل خدا به پیامبر می فرماید: والصبر والصبر پیامبر صبر کن این سختیها، دشنامها و برخوردهای خشن را تحمل کن. برخورد اسلام با اهل بغی و بغات نوعی خشونت است. حضرت علی (ع) 25 سال سکوت اختیار کرد، اما همین که مردم با او بیعت کردند حجت بر او تمام شد، و علیه کسانی که در صدد گردنکشی برای مسلمانان بودند قیام و آنان را از دم تیغ گذراند. اسلام جایی که حق مسلمانان نادیده گرفته شود خشونت را واجب می داند، دشمنان اسلام، اسلام را به به عنوان دین خشونت و دینی که با زور و شمشیر پیشرفت کرده معرفی می کنند، برخی برای دفاع از دین گفتند در اسلام اصلاً خشونت نیست، بلکه همه اش رحمت و محبت است و این احکام جهاد و خشونت مال یک زمان خاصی بود، چون دشمن از سه واژه غیرت دینی، شجاعت و شهامت می ترسید، برای از بین بردن آنها فرهنگ سازی می کند و کشته شدن امام حسین(ع) را نتیجه جنگهای پیامبر در بدر و احد می دانند. برخی می گویند خدایی که قرآن معرفی کرده خدای غضب و خشم و انتقام است در صورتی که علاوه بر این، صفات ارحم الراحمین مخصوص خدای باریتعالی می باشد، و خدا، رحمت را بر خودش واجب کرده و در دعا داریم سبقت رحمه غضبه ) و خدا در سوره توبه می فرماید : با کفار بجنگید آنان باید غلظت و خشونت شما را لمس کنند تا بترسند بر علیه شما توطئه کنند.

خشونت از دیدگاه فرق اسلامی

خوارج هر کسی را که با افکارشان مخالف بود کافر می دانستند و حضرت علی (ع) را را چون با افکارشان مخالف بود کافرقلمداد و اورا به قتل رسانند. اعتقاد خوارج شباهت به اهل سنت دارد امر به معروف و نهی از منکر را حتی به قیمت از دست دادن جان لازم می دانند، و کسانی که این تکلیف را محدود به شرائط کنند را مرتد و از دین برگشته می دانند، و امام را هم اگر مرتکب این گناه شود مرتد، کافر و محکوم به مرگ می دانند. افراطی ترین شاخه خوارج ازارقه، که رهبر آنان نافع بن ارزق بود، او عقیده داشت که همه مخالفان به همراه زنان و فرزندانشان باید به قتل برسند، این فرقه ترور را مجاز می دانند و کشتن زنان و فرزندان مرتدین را قانونی و شرعی می دانستند. معتدلترین شاخه خوارج اباضیه بود، اباضیه ها همه غیر خوارج را کافر می دانستند اما کشتن و غارت اموال آنان را فقط در جنگ مجاز بود. رهبر این فرقه عبدالدین اباض که از فرقه ازارقه جدا شده بود. قدیمی ترین فرقه شیعه زیدیه بود که به تکلیف مسلمانان در امر به معروف و نهی از منکر اهمیت خاصی می دادند، اما مانند خوارج در حد خشونت نبود تفاوت زیدیه با سایر فرق شیعه در این بود که زیدیه تقیه آشکار را نفی می کردند، این فرقه علی رغم سر سختی و خشونت اولیه در موضوع مصالحه، از خوارج موفق تر بودند. ابوحنیفه به جهاد و قیام علیه حکومتهای جائر عقیده داشت و گفت: امر به معروف و نهی از منکر در گفتار واجب اگر پذیرفته نشد نبرد با شمشیر لازم و ضروری است. او کشتن اسیران جنگ را جایز   می داند. معتذله عقیده دارد امر به معروف و نهی از منکر برای برکناری امام ظالم حتی با استفاده از زور ضروری است و او با خوارج هم عقیده بود. ماوردی که شافعی بود به خشونت در برابر دشمنان عقیده داشت و آن را یکی از وظایف امام می دانست.

خشونت از دیدگاه غرب

ژولین فروند می گوید: همین که زور مورد ایراد قرار گرفت خشونت زا می شود و این سوء استفاده از از خشونت و نادیده گرفتن زور است. زور امری جبری و التزام آور، اما خشونت خیر ممکن است. انسان می تواند خود را از بند خشونت برهاند اما از بند زور ممکن نیست. دوفرن می گوید: خشونت همان شکل حاد زور است و زور به ندرت عریان و تبدیل به خشونت می شود، گاهی حکومت نقاب بر چهره زور می زند تا به خشونت مشروعیت بدهد برخی خشونت را به زور عریان، و زور را خشونت پنهان می دانند. برخی خشونت را به کارگیری زور برای مجبور کردن دیگران می دانند. برخی ضعف را محرک خشونت می دانند. ژان پل سارتر   می گوید: ما محکوم به خشن بودن هستیم. لوئیاس می گوید: خشونت نگاهی بی صدا در خلوت و چهره ای آری از گفتار است. جامعه شناسان عقیده دارند کورترین خشونتها علتی دارند، و برای از بین بردن خشونت باید از عدم خشونت استفاده کرد.

منابع:

1)      دولت و حکومت در اسلام: آن . کی. اس لمبتون

2)      تئوریزه کردن خشونت: محمدعلی زکریایی

3)      کالبد شکافی خشونت: سید هاشم آغاجری

4)      خشونت و قدرت: ترجمه بهنام جعفری

5)      خشونت، حقوق بشر، جامعه مدنی: محمد رضا نیکفر