هنوز چند صباحی از آغاز سال 95 سپری نشده بود و نوازش نسیم روزهای آغازین بهاری گونه های طبیعت را نوازش می کرد، خلق الله مشغول دید و بازدید و بجا آوردن صله رحم بودند. ما هم مثل خیل عظیم مردم به اتفاق همسر و فرزند متوسطم مهندس مصطفی راهی استان فارس شدیم بین راه خودرو دچار نقص فنی گردید با مشکل آن را به نمایندگی ایران خودرو سعادت شهر رساندم، میکانیک به محض نشستن پشت فرمان گفت واسگازیون ندارد، پس از رفع نقص به شیراز رفتیم به دلیل تاریکی مستقیم به زیارت حضرت شاهچراغ رفتیم شب هنگام باران نرم نرمک شروع به باریدن کرد. فردا صبح به بازار رفتیم مقداری خرت و پرت خریداری کردیم به دلیل تنهایی راهی یاسوج شدیم بین راه بارندگی از نوع تگرگ شدت یافت چون شرایط فراهم نبود مستقیم راهی لردگان شدیم، شب به دلیل کسالت مشهدی حسین خون بابامیر تصمیم برآن شدکه عروسی فرزندم انجام شود، با مشورت با فامیل و بستگان قرار شد روز دوشنبه مورخ 9/1/95 به صرف نهار اقوام به شهرکرد بیایند و در روز موعد پس از صرف نهار به شهرستان بن رفتیم و عروس را که همراه با نعمت بارندگی بود را به منزل آوردیم. چند روز بعد یعنی روز چهارشنبه مورخ 11/1/95 مشهدی حسین خون دار فانی را به دلیل کهولت سن وداع گفتند. روحشان شاد باد. .
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۵/۰۱/۱۴ ساعت 14:11 توسط رضابابامیرساطحی
|