جایگاه بیان فکر واندیشه کجاست؟
بسمه تعالی
جایگاه بیان فکر واندیشه کجاست؟
وقتی فکری از ذهن انسان تراوش می کند برای تدوین آن طرح و برنامه و دستورالعمل تهیه می کند. این فکر چیست؟ چه اهدافی را دنبال می کند؟جامعه مخاطب آن کیست؟فرضیه و سوالهای اصلی و فرعی مبهم آن کدامند؟چگونه می خواهد این فکر را نهادینه نماید؟ در مقابل مخالفین چه عکس العملی از خود نشان می دهد؟ خاستگاه این فکر و اندیشه کجا ست؟ چه عایداتی برای جامعه و بانیان آن خواهد داشت؟ عقبه این فکر و اندیشه چه کسانی هستند و هدف آنان چیست؟ این فکر و اندیشه مقطعه ای است یا دراز مدت؟ این اندیشه سیاسی است یا اعتقادی؟
وقتی موضوع متناسب با دستورالعمل تهیه و در حوزه تخصصی مورد نقد و بررسی قرار گرفت ومتخصصین فن آن را تاییدکردند، برای اجرا به جامعه مخاطب ارایه می شود. اما متاسفانه این روال علمی در جامعه ما کمتر مورد توجه قرار میگیرد، به محض خطور فکر به ذهن بدون طی روال علمی به خورد جامعه داده می شود که باز خوردهای منفی در میان جامعه دارد. کشور ما که یک کشور گذاری است باید براساس سند چشم انداز به افق های تعیین شده برسد که نیاز به آرامش، همراهی و همدلی دارد. البته نباید فراموش کرد، یکی از برنامه های سند چشم انداز تولید علم است، علمی که متناسب شانیت، فرهنگ آداب و رسوم و از همه بالاتر دین و اعتقادات دینی مردم ما باشد. جمهوری اسلامی ایران برای احیاء ارزشهای دینی هزینه فراوان پرداخت کرده و می کند نباید به ارزشهای یک ملت به بهانه فکری فراوری نشده تعرض کرد، این تعرض هزینه های زیادی برای جامعه دارد.انرژی قوای کشور تهلیل می رود، فکر جامعه درگیر آن می شود، دشمنان و معاندین داخلی و خارجی از آن سوء استفاده می کنند، دودستگی و اختلاف بین مسولین ایجاد می شود، مردم نسبت به مسولین بدبین می شوند، که چیه بشود؟ یادمان باشد مردم که ولی نعمت مایند از مسئولین جلوتر و تیزبین تر هستند. هرجایی که دشمن رخنه کند با درایت تمام آن را مسدود می کنند، در تمام امور با دولت همراهی کردند الحق ولانصاف مردم سنگ تمام گذاشتند، فشار اقتصادی را تحمل و باگرانی ساختند، در طرح هدفمندکردن یارانه ها همت کردند قضیه فتنه سال 88 را با درایت تمام نقش بر آب کردند، انتظار دارند مسئولین فکر، ذهن و توانشان راصرف حل مشکلات مملکت کنند از این باند بازیهای عبث و بیهوده دست بکشند.این بگو مگوها افتراق می آورد، نزدیکی همفکری می سازد، تاوان این افتراق ها را جامعه پرداخت می کند، به جای تشکر باید تاوان هم داد.حال یک فرد آمده یک ایده ای را مطرح کرده که جایش در جامعه نبوده، یک ول وله ای در جامعه ایجاد کرده این به او افترا می بندد، او به این. تماشاگران داخلی و خارجی نظاره گر این بگو مگو هاست و از آن بهره برداری سیاسی می کنند و به ریش ما می خندند.یکی قهر می کند یکی منفعل می شود، عهده ای نان این را می خورند.ما که دم از ولایت می زنیم برآورد کردیم حرف ما، رفتارما، برخورد ما چقدردر راستای منویات رهبری است، نکند به نام دفاع از رهبری خون به دلش کنیم. یکمقداری به خود آییم، فرد فدای جامعه یا جامعه فدای فرد، گیریم کسی به شما خدمت کرده، صاحب فکر اندیشه است اما جامعه پذیرای او نیست چکار باید کرد؟ با اوقات تلخی که نمی شود مملکت را اداره کرد. آقا فعلاً شرایط برای خدمتگزاری شما فراهم نیست در جایی دیگر مشغول شوید تا با سعه صدر فکرشما بدور از حساسیت برای مسولین جامعه باز شود. اما اینکه گفته شود یا این یا هیچکس خیلی با عقل و منطق سازگار نیست، مردم اگر ببینند کسی صادقانه برای آنها کار می کند قدر شناس هستند، همانطور که در انتخابات دوره دهم ثابت کردند. این هیاهوها به جزء ضرر وزیان برای کشور و مردم نتیجه ای ندارد.کسی چوب لای چرخ شما می گذارد مردم می بینند، به وقتش عسک العمل نشان می دهند و آنان راکه موانع بر سر راه شما ایجادکنندکنار می زنند.مردم ما ثابت کردند با کسی عقد اخوت نبستند هرکس در راستای منافع نظام و انقلاب گام بردارد نورچشم مردم و هرکس برای تضعیف آن قدم بردارد خوار وذلیل می شود این را کراراً به اثبات رساندند. خدای ناکرده غرور ورمان ندارد کمی به سرنوشت همقطاران خود بیندیشیم محبوبیت، درصد آراء، حمایت جامعه، استقبالهای بی نظیری که مردم از آنان بعمل آوردند همان مردم به دلیل خوی و خصلت و رفتار غیرمتعارف از آنان برگشتند.مقام معظم رهبری بارها بر آزاد اندیشی و تشکیل کرسی های آزاد اندیشی در مراکز علمی و حوزوی تاکید نمودند و از صاحب نظران خواست تا به شبهات پاسخ دهند. اگر کسی یا کسانی ایده ای نو دارند که احساس می کنند گرهی از مشکلات مادی و معنوی جامعه میگشاید باید از مجراهای قانونی عبور وآنالیز بشود محاسن و معایب آن دیده شود بعد وارد اجتماع گردد. اگر فکرو ایده به صورت خام وارد جامعه شود ممکن است تشویش اذهان کند یا خدای ناکرده کس یا کسانی به واسطه آن گمراه شوند، این گمراهی عقوبت اخروی دارد. اگر دلسوزان نظام تذکر می دهند که ممکن است انحراف در دولت ایجاد شود با سعه صدر نوع انحراف کالبدشکافی گردد اگر صحت داردتذکر داده شود اگر تکرار شد محترمانه کنار گذاشته شوند.نباید توطیه را توهم پنداشت و خیال کنیم کسانی دست به نیت خوانی می زنند و بدون دلیل دیگران را متهم می کنند. همان کسانی که شما به آنها اعتقاد دارید و آنها هم به شما اعتقاد دارند در محافل خصوصی و عمومی بارها کوشزد کردند : خطری احساس ميكنیم که شديدترين خطري است كه تاكنون اسلام را تهديد كرده است و آن هم از سوي نفوذيهايي است كه در بين خوديها در حال رشد هستند. همین یاران دیروزهشدار دادند که مرگ گفتمان اصلاحات در ايران، پايان تكاپوهاي ماسونها براي كودتاي ايدئولوژيك عليه انقلاب اسلامي نبود صورتبندي «اسلام آمريكايي» در چهرهاي ديگر پديدار گشت بايد از سطح يك بحث سياسي به درون يك مساله معرفتي رفت. بازتوليد ايدئولوژي،احیاء تفكر اومانیستي برخاسته از غرب سکولار،تعظيم به انسان برابر تعظيم به خداوند، ولایت فقیه همان دولت است، ایرانی بودن پیامبر، خیمه زدن شیطان در ایران، اینها مصداق توطیه نیست،شاید این تفکرات خاستگاه اصیل فلسفي و پتانسيل عمیق اجتماعي نداشته باشد، اما نبايدآن را صرفاً به سطح يك جدال سياسي تنزل داد و از خطر معرفتي آن براي «اسلام ناب محمدي» غفلت كرد. شما که با کسی عقد اخوت نبستید. ما که ملاک ومعیار برای سنجش حق از باطل داربم، کلام خدا سنت رسول الله (ص) و ایمه معصوم و شاهد زنده و حی حاظرمقام عظمای ولایت، پس چه می خواهیم؟ملت ما مارگزیده است از ریسمان سیاه و سفید می ترسد، دسوسان و توطیه گران در کنار ما کمین کردند منتظر فرصتند تا به نظام ضربه بزنند خدای ناکرده نکند نا آگاهانه آب به آسیاب دشمن بریزیم.ملت سرنوشت بزرگان که خسر دنیا والاخره شدند را دید نفوذیهارا در بیوت مراجع و بزرگان لمس کردند از این جهت است که احساس خطر می کنند پای روی هوای نفس گذاشتن کار سختی است اگر در این زمان نفس کشی کردی هنر است نه نفس نباشد و بکشی. النزام به ولایت، عملی است نه تیوری، در دولت ولایتمدار استفاده از حکم حکومتی نارواست آنهم به دفعات. چه کسی عامل صدور این احکام حکومتی است. ما به جای تبعیت محض از احکام حکومتی سعی می کنیم برای آن کلاه شرعی درست کنیم، (العاقل فی الشاره) در دولتهای قبلی بحث وظایف رهبری در قانون اساسی مطرح بود که رهبر بر قانون است یا در قانون، امروزه در دولتی که خود را ذوب در ولایت می دانند به نوعی بد تر این ها مطرح می شود آيا دستور مقام معظم رهبري حكم حكومتي بوده است يا نه، ممكن است وليفقيه توصيه كرده باشد نه تكليف، نميتوان نظرات رهبري را حكم حكومتي توصيف كرد.خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر گرداند و عزتمند بمیراند.